مردیتعریف می کرد که با دو دوستش به جنگل های آمازون رفته بود و در آنجا گرفتار قبیلهن وحشی شدند و آنها دو دوستش را کشتند. وقتی از او پرسیدند چرا تو زنده ماندی؟گفت: زن های وحشی آمازون از هر یک از ما خواستند چیزی را از آنها بخواهیم کهنتوانند انجام بدهند. خواسته های دو دوستم را انجام دادند و آنها را کشتند. وقتینوبت به من رسید به آنها گفتم: لطفا زشت ترین شما مرا بکشد
********************
یکروز سه زن که سر یک چیز پیش پا افتاده دعوایشان شده بود در کلانتری با صدای بلندداد و بیداد راه انداخته بودند. طوری که کم مانده بود شیشه ها ترک بردارند. ظاهراقصد ساکت شدن هم نداشتند. اما وقتی مامور پلیس به آنها گفت که اول کسی که مسن تراز دو نفر دیگر است، حرفش را بزند، همه آنها ساکت شدند
********************
زن ,یک ,های ,******************** ,کشتند ,ساکت ,دو دوستش ,و آنها ,کشتند وقتی ,را کشتند ,زشت ترین
درباره این سایت